دیروز در جستجوی یک سند اداری، بطور اتفاقی دستنویس یک سخنرانی از استاد فقید پرویز منصوری را در کنار مدارکم یافتم. دقیقاً یادم نیامد که استاد برای سخنرانی در چه مکانی آن را تهیه کرده بودند و چرا پیش من مانده است، ولی احتمالاً از سر مهربانی آن را برای نظرخواهی پیش از سخنرانی به من داده بودند. البته حدس می زنم که شاید برای سخنرانی در جمع دانشجویان گروه موسیقی دانشگاه آزاد تهیه شده بوده (که در حدود سال 1374 که من دانشجوی آنجا بودم و به پیشنهاد و اصرار دکتر امیراشرف آریانپور که از ارتباط و دوستی من با استاد منصوری خبر داشت برگزار شده بود) و نمی دانم به چه علتی نتوانستم در آن سخنرانی حاضر باشم. یک حدس دیگر این که شاید این، متن اولیه ی سخنرانی استاد در برابر دانش آموزان و مدرّسین هنرستان موسیقی سوره (جایی که در حدود سال 1384 من عضو شواری فنّی موسیقی آنجا بودم و از استاد خواهش کردم که با دانش آموزان و مدرسین هنرستان سوره دیداری داشته باشند) بوده که بعداً موضوع آن تغییر کرده است، چون به یاد دارم که موضوع آن سخنرانی با متن زیر متفاوت بود.
برای آشنایی عموم با دیدگاه و شخصیت پرویز منصوری متن تایپ شده ی این سخنرانی را در سایت قرار می دهم و به همراه متن تایپ شده، تصویر دستنخط بخصوص و متمایز استاد را نیز ضمیمه کرده ام. در متن تایپ شده رسم الخط استاد رعایت شده است.
فرهود امیرانی
بیستم اردیبهشت 91
دوستان جوان من!
در این مجلس دوستانه به من چند دقیقه فرصت دادهاند که نکتههایی از تجربیات خودم را برایتان بازگو کنم. شاید شما ابتدای انقلاب را ندیده باشید. اما میدانید یا شاید شنیده باشید که در سالهای اول انقلاب زمزمههایی از حرام بودن موسیقی شنیده میشد. آیا این هنر از نظر مذهبی واقعاً حرام است؟ شاید این نظر که در برخی از دورههای اسلامی، در میان شیعیان پا میگرفته، بهخاطر ابتذالی بوده که دامنگیر این هنر میشده است. در دوره بلافاصله پیش از انقلاب جمهوری اسلامی نیز، موسیقی در وسیعترین سازمان، یعنی تلویزیون، بسیار به ابتذال گرایش یافته بود و بنابراین تحریم آن شاید منطقی به نظر میرسید. اما آیا موسیقی واقعاً حرام است؟ در این باره نه تنها علمای مذهبی دربارۀ حرمت موسیقی متفقالرأی نیستند بلکه در درازای تاریخ اسلام در ایران بسیاری از دانشمندان و علمای مذهبی مروج و مشوق موسیقی، بهخصوص موسیقی مذهبی، یا کلیتر بگویم موسیقی اخلاقی بودهاند واین ترویج و تشویق نه تنها در مذهب اسلام، بلکه در همۀ ادیان پیش از اسلام نیز، به چشم میخورده است. کتاب تورات از موسیقی و اجرای آن به صراحت یاد میکند و کلیسای مسیحی نیز، پس از دو قرن سکوت، موسیقیای پاک را که اثری از ابتذال در آن نیست، در دورهی نخستین، به وسیلهی آواز توسط کشیش و سپس توسط مؤمنان در سدههای بعد با همراهی ساز ارگ و بالاخره امروز با همۀ سازها و آواز، به اجرا میگذارد.
واقعیت این که هنر موسیقی نیز، مانند نویسندگی، شعر، نمایش، نقاشی، مجسمهسازی و سینما، میتواند چهراهای مبتذل یا سیمایی متعالی داشته باشد. و هنر مبتذل در واقع غرایز پست آدمی را تحریک میکند، هرچند به زودی خستهکننده میشود وعرضهکنندۀ اینگونه موسیقی مجبور است همواره چیزی نو عرضه کند و همواره در پی عرضۀ ابتذال بیشتر در هنر خویش است، چرا که هدفش همراده عرضه و فروش هنر خود و گردآوری هرچه بیشتر پول است. اما هدف موسیقیدان، و آهنگساز متعالی بالا بردن سطح هنر، تعالی و تلطیف اخلاق مردم و پیشبردن هنر است. آری، درک این نکته دشوار نیست که شنوندگان موسیقی، هنوز تحت تأثیر اجرای قدیم استادان گذشته، خواه هنزمندان ایرانی یا آثار عظیم آهنگسازان خارجی میمانند و در هر بار شنیدن این آثار چیزی نو و متعالی در آن کشف میکنند و به گونۀ تازهای اخلاقشان تلطیف میشود. و این ویژگی به آن میماند که آنها، هنرمندان و این مجریان هرگز نمیمیرند و همواره زندهاند.
آیا آرزوی ما این نیست که درازتر زندگی کنیم؟ آیا ما مایل نیستیم که پس از فوتمان هنوز در فکر مردم سدههای دراز زنده باشیم؟ چنانچه چنین آرزویی داریم پس باید به گونۀ بکوشیم و اثری از خود به جای بگذاریم که تا سالها و سدهها بر آیندگان اصر بگذارند و همراده به یاد ما باشند. مصلاً طی عمرخودمان یادبودهایی فراوان از بزرگانی چون عبدالقادر مراغی، ابوعلی سینا، و نصرالدین فارابی و بسیاری دیگر همواره یاد میکنیم که هریک به نوبۀ خود جستجوهایی در رشتههای فلسفی، پزشکی و نیز موسیقی کرده یا خود به مباشرت در این هنر اشتغال شدتهاند و در بارۀ جستجوهای خود کتابهایی نوشتهاند که اگر این کوششهاو کتابها نوشته نمیشدند، نام و شهرتشان به ما نمیرسید و در این صورت ما با ریشههای فرهنگ خود در رابطهشان با اخلاق متعالی ملت خودمان آشنا نمیشدیم. و شما نیز، هنرجویان عزیز، مطلبی برای یادگیری نداشتید یا بسی اندک در این رشته یا رشتهای دیگر در فراگرفتن داشتید.
من اطمینان دارم که شما نیز زیاد بیمیل نیستید که عمری بسیار درازتر از سالهای زندگیتان داشته باشید. شهرت بیابید و همۀ مردم جامعه یا دست کم علاقمندان و فراگیرندگان، پس از فوت شما از شما به نیکی یاد کنند. اما اگر شما این موفقیت را از شانس و اقبال میدانید و معتقدید که عنصر شانس در این موفقیت مؤثر است، من امیدوارم که شانس بیاورید و به پیروزی برسید و بدانید که کمابیش در تما دنیا همۀ هنرمندان به شانس و اقبال معتقدند. در غیراینصورت باید سختکوش باشید. در دوران تحصیل وقت بسیاری را به یادگیری و تمرینهای درازمدت بگذرانید و مطمئن باشید که بالاخره شاهد پیروزی را در آغوش خواهید گرفت.
من متأسفانه نه شانس داشتهام و نه حوصلۀ سخت کوشیدن داشتهام. به همین دلیل من راه سوم را برگزیدهام که این یک نیز، البته نه به اندازۀ خوششانسها و سختکوشها! من چه کلکی سوار کردم؟ اینرا نیز به شما خواهم گفت.
روش من این بود که انسانها را دوست داشتم، و نیز این که هرچه میدانستم به شاگردانم میآموختم، و در این آموزش میکوشیدم که مطالب آموزش را، نه مانند روش و عادت برخی معلمین بداخلاق و استادان ترشرو، بلکه در سطحی که شاگردانم بتوانند به کُنه مطلب، به علل و جهات و تاریخچۀ شکل گرفتن آن پی ببرند. توجه من کمتر به عرضۀ آثار هنری بلکه به نگارش کتابهای آموزش معطوف میشد. آری! اینبود کلک من، اینبود مناسبتی که مرا به شهرت میرساند. این بود سراپای کلک من ...! و من بیش از این چیزی ندارم که به شما تقدیم کنم...
نام کاربری : | |
کلمه عبور : |
ستارخان، بعد از پل ستارخان، نبش خیابان حجت، پلاک 2- واحد 5 | |
۰۹۰۳۹۴۲۱۷۳۳ 44259821 |